پارت 4
هانا: “یعنی اون دیگه برنگشت؟”
ا/ت با یه لبخند تلخ که بیشتر شبیه جمع کردن شیشه شکسته بود، پاسخ داد: “نه دخترم. خیلی منتظرش موندم… هر روز می رفتم فرودگاه، هر روز، ولی اون هیچ وقت برنگشت.”
هانا: “ولی اون بهت قول داد… چرا برنگشت؟”
ا/ت شانه هایش را بالا انداخت، تسلیم شده در برابر سرنوشت: “نمی دونم دیگه… هیچ کس ازش خبر نداره.”
هانا: “ولی مامان… من فکر می کردم همه به عشق اولشون میرسن و شاد و خوشبخت می شن.”
ا/ت دست هانا را گرفت و با نوازشی آرام بر سر او، پاسخ داد: “نه عزیزم، اینطور نیست. درسته اوایل خیلی باعث خوشحالی ات میشه، ولی ممکنه بعداً به یه خاطرهی تلخ تبدیل بشه. آدم باید خیلی خوش شانس باشه تا به عشق اولش برسه.”
هانا: “دنیا خیلی بیرحمه.”
ا/ت سر هانا را نوازش کرد: “خیلی بیشتر از اونچه فکرشو بکنی، دخترم.”
هانا خواست چیزی بگوید که صدای سونگمین، پدر هانا، از آشپزخانه بلند شد.
سونگمین : “این مادر و دختر نمی خوان بیان شام بخورن؟”
ا/ت خندید، خنده ای که کمی رهایی در آن بود: “اومدیم عزیزم!”
(عشق اول چیز زیبا و قشنگیه، اما یادت باشه که همیشه هم منجر به پایان خوش نمی شود. گاهی بزرگ ترین زیبایی ها می توانند سنگین ترین خاطرات روی قلب ما باشند. مهم این است که از آن درس بگیریم، قوی بمانیم و در نهایت، شجاعت لازم برای ساختن یک خوشبختی جدید را داشته باشیم.)
پایان.........
ا/ت با یه لبخند تلخ که بیشتر شبیه جمع کردن شیشه شکسته بود، پاسخ داد: “نه دخترم. خیلی منتظرش موندم… هر روز می رفتم فرودگاه، هر روز، ولی اون هیچ وقت برنگشت.”
هانا: “ولی اون بهت قول داد… چرا برنگشت؟”
ا/ت شانه هایش را بالا انداخت، تسلیم شده در برابر سرنوشت: “نمی دونم دیگه… هیچ کس ازش خبر نداره.”
هانا: “ولی مامان… من فکر می کردم همه به عشق اولشون میرسن و شاد و خوشبخت می شن.”
ا/ت دست هانا را گرفت و با نوازشی آرام بر سر او، پاسخ داد: “نه عزیزم، اینطور نیست. درسته اوایل خیلی باعث خوشحالی ات میشه، ولی ممکنه بعداً به یه خاطرهی تلخ تبدیل بشه. آدم باید خیلی خوش شانس باشه تا به عشق اولش برسه.”
هانا: “دنیا خیلی بیرحمه.”
ا/ت سر هانا را نوازش کرد: “خیلی بیشتر از اونچه فکرشو بکنی، دخترم.”
هانا خواست چیزی بگوید که صدای سونگمین، پدر هانا، از آشپزخانه بلند شد.
سونگمین : “این مادر و دختر نمی خوان بیان شام بخورن؟”
ا/ت خندید، خنده ای که کمی رهایی در آن بود: “اومدیم عزیزم!”
(عشق اول چیز زیبا و قشنگیه، اما یادت باشه که همیشه هم منجر به پایان خوش نمی شود. گاهی بزرگ ترین زیبایی ها می توانند سنگین ترین خاطرات روی قلب ما باشند. مهم این است که از آن درس بگیریم، قوی بمانیم و در نهایت، شجاعت لازم برای ساختن یک خوشبختی جدید را داشته باشیم.)
پایان.........
- ۱۳.۸k
- ۰۲ آبان ۱۴۰۴
دیدگاه ها (۲۰)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط